عشق دوم مامان و بابا

شانزده هفتگی مبارک

سلام عشق مامانی.چقد منتظریم تا بیایی.واسه دیدنت لحظه شماری میکنیم.میبینی مامانت چقد تنبل شده دیر به دیر میام.تقصیر داداشیه.نمیذاره هیچکاری بکنم.همش میگه مامانی منیم مامانم بیا.همش دنبال اونم.تو بیایی با تو بازی میکنه.رفتیم سونو گفتن احتمالا دخملی.ولی اصلا برام مهم نیست .چه پسر چه دختر عاشقتم.امروز برای اولین بار حرکتتو حس کردم.فدای دست وپای کوچیکت برم من.برم لالا که همه خوابن.خوابم نیومد تومدمواست بنویسم. ...
31 تير 1394

هفت هفتگی مبارک

سلام عزیز دل مامان.دردونه ی مامان داره بزرگ میشه.بازم مامان مریض شده.اخه سر داداشی هم اینجوری شده بوده.خلاصه بخور بخواب.بابا همه کارارو میکنه.وقتی به دنیا اومدی بهش بگو دستت درد نکنه بابایی   لحظه شماری میکنم برم دکتر صدای قلب عزیزمو بشنوم.ولی هنوز دوازده روز مونده از لحظه لحظه ی بودنت لذت میبرم.انشالله سالم و سلامت بیایی بغلم.انشالله ساکت باشی.اخه دادشی اولا خیلی گریه میکرد الان مظلوم شده.فدای هر دوتون بشم من. دوستدار تو مامان ...
30 ارديبهشت 1394

خوش اومدی عشق مامان

سلام خانوم یا اقای کوچولو.خوش اومدی عزیز دلم.مامان 16 اردیبهشت نود وچهار فهمید یه نی نی تو دلش داره.نمیدونم پسری یا دختر.هر چی باشی ما عاشقتیم.بابا و مامان و داداشی منتظرن بیایی پیشمون.امروز شش هفته و دو روزت هست.هفته ی پیش رفتم سونوگرافی قلبت هنوز نمیزد.فدای قلبت بشم.
24 ارديبهشت 1394
1